جدول جو
جدول جو

معنی حصار کرنی - جستجوی لغت در جدول جو

حصار کرنی(حِ ؟)
حصاری نزدیک مرند و پل ضیاءالملک. (حبیب السیر ج 3 ص 439) (نزهه القلوب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غْ / غِ کَ دَ)
محاصرت کردن. به حصار درآوردن دژ یا جائی را:
بی در و روزن بسی حصارستان
بی در و روزن کس حصار کند.
ناصرخسرو.
یک نیمۀ آن محکم است (از ابرج) ویک نیمه محکم نیست چنانک حصار توان کردن و بستدن. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 157).
، به حصار درآمدن برای استحفاظ. حصار گرفتن:
ز آمدن مرگ شماری بکن
میرسدت دست حصاری بکن.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(حِ اَ)
دهی است از دهستان خرقان غربی بخش آوج شهرستان قزوین. واقع در 54هزارگزی شمال باختر آوج و 29هزارگزی راه عمومی. ناحیه ای است واقع در جلگه ولی معتدل. دارای 1190 تن سکنه میباشد. ترکی و فارسی زبانند. از قنات و از رود خرود مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، انگور، عسل. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. از صنایع دستی: قالی، جاجیم بافی، راه مالرو است. و از طریق آب گرم میتوان اتومبیل بود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا