محاصرت کردن. به حصار درآوردن دژ یا جائی را: بی در و روزن بسی حصارستان بی در و روزن کس حصار کند. ناصرخسرو. یک نیمۀ آن محکم است (از ابرج) ویک نیمه محکم نیست چنانک حصار توان کردن و بستدن. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 157). ، به حصار درآمدن برای استحفاظ. حصار گرفتن: ز آمدن مرگ شماری بکن میرسدت دست حصاری بکن. نظامی
محاصرت کردن. به حصار درآوردن دژ یا جائی را: بی در و روزن بسی حصارستان بی در و روزن کس حصار کند. ناصرخسرو. یک نیمۀ آن محکم است (از ابرج) ویک نیمه محکم نیست چنانک حصار توان کردن و بستدن. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 157). ، به حصار درآمدن برای استحفاظ. حصار گرفتن: ز آمدن مرگ شماری بکن میرسدت دست حصاری بکن. نظامی
دهی است از دهستان خرقان غربی بخش آوج شهرستان قزوین. واقع در 54هزارگزی شمال باختر آوج و 29هزارگزی راه عمومی. ناحیه ای است واقع در جلگه ولی معتدل. دارای 1190 تن سکنه میباشد. ترکی و فارسی زبانند. از قنات و از رود خرود مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، انگور، عسل. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. از صنایع دستی: قالی، جاجیم بافی، راه مالرو است. و از طریق آب گرم میتوان اتومبیل بود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از دهستان خرقان غربی بخش آوج شهرستان قزوین. واقع در 54هزارگزی شمال باختر آوج و 29هزارگزی راه عمومی. ناحیه ای است واقع در جلگه ولی معتدل. دارای 1190 تن سکنه میباشد. ترکی و فارسی زبانند. از قنات و از رود خرود مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، انگور، عسل. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. از صنایع دستی: قالی، جاجیم بافی، راه مالرو است. و از طریق آب گرم میتوان اتومبیل بود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)